ممکن است با خود فکر کنید چرا مدیرانی که زودتر از همه سر کارشان حاضر میشوند، دیرتر از بقیه میروند، روزهای خود را با جلسات ، ویدیو کنفرانس ، ایمیل و گزارشها سپری میکنند و حتی آخر هفتهها هم کار میکنند، نتیجه چندانی نمیگیرند!؟
برای درک دلیل این امر ، باید به ریشههای مدیریت حرفهای توجه کرد. از زمانی که فردریک تیلور تئوری خود را در زمینه مدیریت علمی در اوایل قرن بیستم مطرح کرد ، یک اصل مهم در مدیریت مدرن به جداسازی اساسی طراحی و اجرا اشاره دارد. به این صورت که مدیران استراتژیها ، برنامهریزی و تعیین وظایف کار مشخص میکنند. آنها ساختارهای رسمی سازمانی ، رویهها و سیستمهای تشویقی را ایجاد کرده و سپس عملکرد کارکنان را بر این اساس میسنجند. کارمندان موظف هستند تا مطابق با استراتژی و برنامه از قبل پیش بینی شده ، وظایف و مسئولیتهای خود را انجام دهند.
این زنجیره فرماندهی در محیطهای نسبتاً پایدار به خوبی کار کرده است و این مزیت را داشت که در بازارهای انبوه با تولید بالا ، مقیاس پذیری بالایی را تجربه میکند. چنین دیدگاهی به ایجاد سازمانی با سلسله مراتب و پیچیدگی بالا منجر میشود.