تله فکری
مگان هیز، دکترای روانشناس بالینی و استادیار دانشگاه آلاباما میگوید: درمان شناخت رفتاری، که اولین بار توسط روانشناس آرون بک در دهه 1960 معرفی شد، نوعی رواندرمانی است که خلقوخو و احساسات فرد را تحت تأثیر افکار فکری قرار می دهد. مگان هیز چند تله فکری را ارائه می دهد که آنها را به عنوان تله فکری منفی رایج شناسایی می کند و نمونه هایی از نحوه جلوگیری از این تله ها ارائه می دهد.
غوطه ور شدن بیش از حد در تله های فکری علاوه بر اینکه مسیر زندگی شما را دچار چالش های فراوانی می کند، شما را درگیر تله های زندگی می کند.
دکتر دن سیگل، استاد بالینی مشهور روانپزشکی، معتقد است که ضریب هوشی بالا در افراد یکی از الزامات رسیدن به اهداف رفاه طلبی و دوری از تله های فکری است. این فرآیند یکپارچه سازی ذهن، بدن و احساسات است. حتی اگر تمایل طبیعی به خلاقیت یا منطقی بودن دارید، استفاده از کل مغز شما را از نظر احساسی و فکری قوی تر می کند.
آشنایی با انواع تله های فکری رایج:
در اینجا به تله های فکری معمول که اغلب افراد در آن گرفتار می شوند اشاره می کنیم. شایان ذکر است، یکی از تفاوتهای افراد موفق با مردمان عادی، کنترل آنها بر احساسات و افکارشان است و عدم افتادن در تله های فکری یکی از ارکان رسیدن به موفقیت در زندگی است. البته تعداد افکار منفی بیشمار است اما رایج ترین تله هایی که مردمان عادی را درگیر خود می کنند به شرح زیر است.
تله شماره 1: فکر کردن به همه چیز یا هیچ: دکتر مگان هیز می گوید: «این سبک تفکر اغلب به عنوان تفکر سیاه و سفید نامیده می شود و یکی از رایج ترین تله ها است. این شامل تفکر افراطی است، مثلاً به خود بگویید: «ارائه پایان نامه من یا یک موفقیت کامل بود یا یک شکست کامل» یا «من یا در کارم عالی هستم یا وحشتناک افتضاح هستم». هیز می گوید پادزهر این تله تفکر انعطاف پذیری بیشتر در تفسیر موقعیت است.
مثال: «امروز فقط 20 دقیقه وقت دارم که ورزش کنم، ولش کن من که وقت کافی ندارم!» جایگزین کنید: «همیشه چیزی بهتر از هیچ است. بهتر است 20 دقیقه ورزش کنید تا اینکه اصلاً ورزش نکنید». افرادی که در زمینه فروش کار می کنند با این تله ها بیشتر درگیر خواهند بود. همیشه مشتری قرار نیست مطابق میل و سلیقه فروشنده رفتار کند. یا وعده و قول هایی دهد که به هیچ یک از آنها بعدا عمل نکند.
تله شماره 2: فاجعه سازی: این تله تفکر شامل تمرکز بر بدترین نتیجه ممکن یک موقعیت است
و نه بر محتمل ترین نتیجه. مقابل فاجعه سازی، فاجعه زدایی قرار دارد. دکتر هیز می گوید: «به احتمال زیاد هنگامی که در مورد چیزی یا شخصی فکر می کنید که به آن نیازمند و وابسته هستید، روی گزینه های بدتر هم فکر می کنید». به عنوان مثال شما ممکن است سه ساعت از همسر خود خبر نداشته باشید. در این صورت اگر به تماس شما پاسخ ندهد نگران شده و احتمال هر گزینه بدی را می دهید.
تله شماره 3: استدلال عاطفی: این تله تفکر شامل دیدن احساسات یا عواطف به عنوان حقیقت، بدون توجه به شواهد عینی است. فقط به این دلیل که شخص احساس بی فایدگی می کند در حالی که بی فایده نیست. مگان هیز می گوید: “به یاد داشته باشید که احساسات واقعی نیستند و با بررسی شواهد عینی، از مهارت های استدلال منطقی استفاده کنید.” به عنوان مثال سوار هواپیما شدید و احتمال می دهید اتفاق بدی در حال وقوع است. در حالی که احتمال سقوط هواپیما یک در 10 میلیون است. به دنبال این حس اضطراب رخ میدهد که باعث می شود دچار اختلال تکانه فردی شوید.
تله شماره 4: ذهن خوانی: دکتر هیز می گوید: “ذهن خوانی این است که فرض کنیم شخصی به چیز منفی فکر می کند، بدون اینکه مدرک قطعی داشته باشد.” “این اغلب می تواند منجر به یک پیشگویی قضاوت کننده شود.” می دانیم که هیچ کس نمی تواند ذهن ها را بخواند و هیچ کس نمی تواند واقعاً بفهمد که دیگران چه فکر می کنند مگر اینکه خود آنها بگویند. به عنوان مثال به مدیر خود ایمیل یا نامه ای می نویسید. برای بار دوم در صورتی که پاسخ نداد فکر می کنید، برای او یک کارمند عادی و بدون اهمیت محسوب می شوید. در حالی که ممکن است مدیر آنقدر مشغله کاری و زندگی داشته باشد که نتوانسته به نامه شما پاسخ دهد. افرادی که به تله ذهن خوانی اعتیاد پیدا می کنند، کم کم تبدیل به اشخاصی قضاوت گر و تندخو می شوند و در اکثر مواقع با قضاوتهای عجولانه، کنترل خشم خود را نیز از دست می دهند.
تله شماره 5: احتمال بیش از حد: هنگام مواجهه با موقعیتهای دشوار، قربانی احتمال بیش از حد میشوید، به عنوان مثال اگر در انجام کاری موفق نشوید، خود را سرزنش می کنید که یک فرد بد شانس هستید. برای جلوگیری از چنین مواردی حذف گزینه های «همیشه»، «هرگز»، «همه» و «هیچکس» از جملات خود پیشنهاد می شود.
هیز میگوید: با استفاده از درمان شناخت رفتاری، میتوان افکار را تغییر داد و به طور بالقوه کنترل احساسات خود را بدست گرفت. مهارت کنترل احساسات به یک عادت تبدیل شده و نتیجه مثبت خود در زندگی را نشان خواهد داد. هر چقدر بتوانید جنبه مثبت اندیشی خود را تقویت کنید به همان مقدار از این تله ذهنی دور خواهید شد. اگر بخواهیم یک مثال ساده بگوییم: شما باید با سه دلیل تکلیف خود با خودتان را مشخص کنید. اول اینکه آیا شرایط شما با شرایط طرف دیگر یکسان است؟ آیا منابعی که در اختیار شماست به اندازه منابع آن طرف مقابل است؟ شما باید از پیشرفت های دیگران برای الگوگیری استفاده کنید نه مقایسه کردن.
انجام تست هوش هیجانی EQ برای سنجش میزان مهارت خود در کنترل احساسات را پیشنهاد می دهیم. شما با شناخت احساسات خود در مواجه به شرایط مختلف می توانید بهتر خود را شناخته و از گرفتار شدن در چنین تله هایی جلوگیری کنید.
تله فکری شماره 6: برچسب زدن: وقتی در روابط خود دچار مشکلی می شوید احساس می کنید دیگران هم باید نگرش شما را داشته باشند تا بتوانید مشکل را رفع کنید. اما چنین نیست. مثلا در روابط زناشویی هیچوقت نباید اجازه دهید نوع نگرش شما دیکتاتور گونه، اعتماد به نفس و ارزش همسرتان را خرد کند چون به مرور زمان در رابطه خود دچار مشکل می شوید.
تله شماره 7: سرزنش کردن: این تله زمانی اتفاق می افتد که شما دیگران را برای اشتباه خود مقصر جلوه دهید. متاسفانه خیلی ها به اشتباه و تاثیر کار خود در افتضاحات فکر نمی کنند و دنبال شخصی هستن که او را متهم کرده و تقصیر را گردن او بیندازند. به یاد داشته باشید سرزنش کردن دیگران در خیلی از مواقع باعث ایجاد کدورت در رابطه های صمیمی خواهد شد. معمولا افرادی که سرزنش گر هستند و دیگران را مقصر اتفاقات بد زندگی خود می دانند، درجه پایینی از مسئولیت پذیری دارند.
آشنایی با انواع تله فکری موجب خودآگاهی بیشتر افراد و در نتیجه تغییر نگرش افراد برای داشتن زندگی سالمتر و رسیدن به موفقیت و شادکامی در زندگی است. مطالعه کتاب های مختلف در حوزه مدیریت زمان با تغییر مدل زندگی تاثیر خیلی بالا در تفکرات ذهنی شما در امور شغلی و اجتماعی دارد.
گروه: عمومی