اثر تنزیل در مدیریت
سیاستمداران حرفه ای هنگامی که یک مدیر را از سمتی برکنار می کنند،معمولآ ایشان را به کل از چرخه مدیریتی کنار نمی گذارند و به منظور بهره گیری از تجارب (و شاید در امان ماندن از تنش ها و عدم درز اطلاعات سطوح مدیریتی بالاتر) وی را به سمتی در سطوح پایین تر مدیریت منصوب می کنند.
بر اساس نظریه های رفتار سازمانی می توان ادعا کرد:هنگامی که یک مدیر در سطوح مدیریتی در حال ارتقا است،به جهت مسائل حیثیتی و خودشکوفایی و افزایش احترام ممکن است مثلآ 90 درصد انرژی و زمان و توانایی خود را صرف کند،اما در صورت تنزیل سطح مدیریتی و برگشت مجدد به سطح قبلی،میزان انرژی و زمان و توانایی وی ممکن است به شدت کاهش یافته و مثلآ به 60 درصد (در مقایسه با 90 درصد) برسد.
شواهد عینی نیز گویای این موضوع است که مدیرانی که سطوح بالاتر را تجربه می کنند،در انتصاب مجدد به سطوح پایین تر و همسطح پست های قبلی،کارایی کمتری نسبت به گذشته از خود نشان می دهند.چرا که از یک سو به جهت تفاوت پرستیژ سطح مدیریتی و تفاوت میزان اثرگذاری مدیر،انگیزه کافی برای ایفای نقش کارآمد را نداشته و از سوی دیگر به جهت انطباق مدیر با الزامات و امکانات سطح بالاتر،امکان انطباق مجدد با امکانات سطح پایین تر دشوار است.
بنابراین مدیر بیش از رشد سازمان به رفاه،تنعم شخصی و افتخار به سوابق قبلی می اندیشد و به سبک مدیریت میان مایه سوق پیدا می کند.
برای مثال عینی دیگر این موضوع می توان به مربیان و بازیکنان فوتبال اشاره کرد که پس از طی یک دوره موفق ارتقا پیاپی در تیم های معتبرتر،در صورت تنزل مجدد به تیم قبلی،نمی توانند موفقیت های دوره های قبلی را تکرار کنند.و یا در نمونه ای دیگر استاد دانشگاهی که در صورت تدریس در مقطع دکتری،ممکن است بعد در تدریس مقطع کارشناسی کارایی کافی را نداشته باشد.
لذا به نظر می رسد مدیرانی که تنزل سطح می یابند،در سمت های مشاور به مراتب کارایی بیشتری نسبت به سمت های اجرایی مدیریتی دارند.
گروه: عمومی