ذهنیت قربانی بودن
تداوم ذهنیت قربانی بودن و ایجاد فرهنگ قربانی بودن، این گمان را تقویت می کند فردی که این ذهنیت را در خود پرورش داده احساس راحتی، و حمایت شدن از دیگران را دارد.
آیا تا کنون دربارۀ ذهنیت قربانی بودن شنیده اید؟
آیا سرزنش و شکایت دارید یا بطور مداوم شکایت می شنوید؟ آیا می دانید ذهنیت قربانی بودن به چه معناست؟
هر کسی در زمانی از زندگی خودش، تصور قربانی بودن در شرایط سخت و دشوار را داشتند. ما احساس آسیب پذیری، بی پناهی، نیاز به مراقبت و محافظت داشتیم.
به عبارتی افراد دارای ذهنیت قربانی بودن در هر شرایطی از زمین و زمان گلایه دارند و احساس می کنند که هیچوقت زندگی روی خوش به آنها نشان نمی دهد.
تداوم ذهنیت قربانی بودن و ایجاد فرهنگ قربانی بودن، این گمان را تقویت می کند فردی که این ذهنیت را در خود پرورش داده احساس راحتی، و حمایت شدن از دیگران را دارد.
چه چیزهایی داشتن ذهنیت قربانی بودن را تقویت می کند؟
جلب توجه و همدلی مداوم
زمانی که مراقبت و محافظت از افراد اطراف مان را تجربه کردیم، متوجه می شویم که دریافت توجه دیگران چه حس خوبی ایجاد می کند. دوست داریم احساس مهم بودن داشته باشیم و دیگران بطور مداوم ما را تماشا کنند. همچنین با توجه به اینکه افراد گاهی اوقات ذهنیت ما را می پذیرند و باور می کنند که ما واقعا قربانی هستیم سعی می کنند با ما همراه باشند و بطور مداوم همدلی کنند.
نقش جامعه
جامعه نقش مهمی ایفا می کند. بر اساس نظر متخصص ادبیات تطبیقی و مولف کتاب تحلیل قربانی یعنی گیگلیولی (Giglioli): ذهنیت قربانی بودن یک عنصر فرهنگی است که در قوانین اجتماعی نیز وارد شده است. فرهنگ قربانی بودن می گوید به عنوان قربانی دیده شدن به لحاظ اجتماعی خوب است، زیرا کمک به افراد نیازمند کاری است که مردم آن را یک اقدام و نگرش مثبت می دانند.
در فرهنگ قربانی بودن، تمایل مشخصی برای تقویت نقش قربانی با عبارت هایی همچون: " فرد ضعیف"، " او کسی را ندارد"، " چطو نمی توانم به او کمک کنم؟"، یا "اگر به او کمک نکنم پسر یا دختر بدی خواهم بود" وجود دارد. همراه شدن همه اینها با این ترس که اگر به دیگران کمک نکنم دیگران راجبه ما چگونه فکر خواهند کرد، باعث تقویت فرهنگ ذهنیت قربانی بودن می شود.
منبع کنترل بیرونی
هر چند در بالا به نقش محرک های بیرونی و اجتماعی در فرهنگ ذهنیت قربانی بودن اشاره کردیم، اما گاهی اوقات افراد دارای ذهنیت قربانی بطور واقعی فکر می کنند مقصر تمام اتفاقات بد زندگی شان افراد دیگر و یا شرایط محیطی است. آنها با خودشان می گویند "من واقعا بد شانس هستم" یا " چرا هر چه اتفاق بد هست برای من رخ می دهد؟".
این همان چیزی است که به عنوان منبع کنترل بیرونی معروف است، جایی که شخصی قادر به پذیرفتن مسئولیت اقداماتش نیست و آن را عوامل خارج از خود نسبت می دهد. و در مقابل، همیشه عوامل بیرونی که خارج از کنترل آنهاست را به خودشان نسبت می دهند.
افراد با ذهنیت قربانی بودن در ارتباط با دیگران از باج گیری هیجانی استفاده می کنند.
افراد با ذهنیت منفی شدید تلاش می کنند بر ای دستریابی به اهداف شان هیجانات طرف مقابل را دستکاری کنند. بخاطر همین آنها آدم ها همدل تر و دلسوزتر را شناسایی می کنند و سپس با بیان نارضایتی های خود سعی در گرفتن کمک می کنند.
وقتی آنها نمی توانند از فرد یا افراد مورد نظر خود کمک بگیرند آنها را به عنوان مقصر و خود به عنوان قربانی جا می زنند. و جملاتی مانند اینها می گویند:
با این همه کارهایی که برای تو کردم، اما تو اینجوری جواب میدی".
"من را تنها بذار"
"اگر این کار را انجام ندی یعنی مرا دوست نداری"
داشتن ذهنیت قربانی بودن چه آسیبی به همراه دارد؟
افراد با ذهنیت قربانی بودن تمایل دارند اتفاقاتی که برایشان می افتد را به شکل بسیار بدتری ترسیم کنند و این باعث می شود تا سمت مثبت اتفاقات را نبینند. آنها بطور مداوم روی منفی ها تمرکز کرده اند تا جایی که چیزهای خوب نادیده گرفته می شود.
به همین خاطر، مهارت های حل مسئله شان به تدریج کم رنگ شده و در نتیجه در قبال مشکلات احتمالی آینده نمی توانند راه حل مناسبی پیدا کرده و آن را رفع کنند.
گروه: عمومی