آیا هوش مصنوعی قراره جای ما رو بگیره؟ یا کمک کنه بهتر از همیشه باشیم؟
مدل ذهنی ما ، تصمیم ها و انتخاب ها ی ما را می سازد و خوبه که با آگاه شدن از مدل ذهنیانسان بزرگ ، یک قدم به سمت
تصمیم گیری بهتر نزدیک بشیم. این مطلب بخشی از مدل ذهنی آنی دوک در کتاب تفکر نامطمئن بود.
در جدیدترین کتاب اطراف ، ((ما ایوب نبودیم )). سیزده نفر تلاش کرده اند روزها و شب های بخشیده شده به دیگری ، امیدها
و یاس ها ، انگیزه ها و خستگی ها و آسیب های مراقبت را روایت کنند.
برخلاف اینکه انسان گرایش زیادی به بی منطقی داره ، در طول تاریخ انسان های زیادی وجود داشتن که برای بعد منطقی
خودشون اهمیت بیشتری قائل می شن. این افراد اشتراکات زیادی در خرد گرایی و توجه به منطق داشتن.رابرت گرین در کتاب
قوانین سرشت انسان استراتژی هایی رو بهمون آموزش میده تا با به کارگیری اون ها بعد خردگرای ذهنمون رو فعال کنیم.
بیل گیتس در بخشی از کتاب " سورس کد" به دوستی اش با پل آلن دوست و هم بنیان گذار مایکرو سافت پرداخته است.
روایت بیل گیتس از عشقش به فناوری از هفت سالگی شروع شد ، زمانی که برای اولین بار با رایانه های آی بی ام آشنا
شد و دلباخته شان شد. این عشق در نوجوانی با دوست و همکارش ، پل آلن ، شکل جدی تری شد. پل که به سخت افزار
و پیشرفت های فنی علاقه مند بود ، مدام از نوآوری های شرکت هایی مثل اینتل صحبت می کرد. این دو با سبک های
کاری مکمل هم رویای تغییر دنیا را درسر می پروراندند. کتاب " سورس کد " روایتی شخصی و انسانی از زندگی بیل
گیتس است ، از اینکه چگونه او به فردی که امروز می شناسیم تبدیل شد.
فرآیند نوآوری به نظر شما چگونه است؟ نوآوری پرنده ای است که یک روز صبح بر شانه های ما می نشیند و از آن لحظه به
بعد به ایده های ناب دست پیدا می کنیم؟ شینا آینگار معتقد است چنین باوری نادرست است. او به بررسی سیر تاریخی
این آثار بزرگان هنر و علم می پردازد و خلاقیت را موضوعی فرآیند محور و دست یافتنی می داند. بیایید از دریچه نگاه آینگار
به آثار نگاه کنیم ،ما به عنوان انسان ، پیوسته در حال نوآوری هستیم. از تجارب و مشاهداتمان در دنیای اطرافمان می آموزیم
این آموخته ها را به قطعاتی تقسیم می کنیم و از دل آن ها ایده هایی جدید می سازیم. حتی در تمامی انواع آفرینش
های هنری که مورد تحسین ما هستند ، حسی گریز ناپذیر و انکار ناشدنی از "آشنایی" وجود دارد .حتی زمانی که می
کوشیم پدیده های غیر قابل تصور را تجسم کنیم ، خود آگاه و نا خوداگاه ، از دانسته های پیشینمان استفاده می کنیم.
شینا آینگار می گوید، عناصر تازه نیستند ، این نحوه ترکیب عناصر است که تازگی دارد. نوآوری کاری فراتراز ترکیب سازی
بدیع ایده های قدیمی نیست . با این همه ، تجربه شخصی به ما آموخته است که تمامی ایده ها باهم برابر نیستند و
ایده های ناب معنادارتر از مجموع اجزای جدای آن است.
زندگی پر از عوامل اضطراب زاست ؛ ترافیک ، مشکلات اقتصادی ، نگرانی های آینده و هزار چیز دیگر ، اما آیا این اضطراب ها
واقعی هستند ؟ یا بیشتر شان ترس های بی پایه از آن چیزی است که هنوز نیامده ؟ راهی برای مقابله با این اضطراب ها،
فاصله گرفتن از آنهاست . به جای غرق شدن در ترس های غیر واقعی ، باید آنها را تماشا کنیم ،نه اینکه اجازه دهیم زندگی
مان را مسموم کنند. در ترافیک ، جای پارک یا هر استرس دیگر ، می توانیم از این لحظات برای یادگیری ، گوش دادن به مو
سیقی یا فکر کردن به زندگی اطراف استفاده کنیم. اضطراب ها همیشه از بیرون نمی آیند . گاهی فقط باید در کنار آنها
ایستاد و تماشایشان کرد. مراقب خودتان باشید وبا ذهن آگاهی ، از لحظاتتان لذت ببرید.