سازمان های گرفتار دور باطل!
پرسیدم چه خبر؟! یه نفس گرفت و انگار که خیلی وقته منتظر این سواله.
شروع کرد به تعریف!
ببینید: ما یه شرکتی بودیم که همه چیزش خوب بود. فروش، در آمد، کارکنان حرفه ای، مدیران کار بلد و دلسوز و تقریبا همه چی خوب بود. یهو کرونا اومد مشتری ها کم شدن، درآمدمون خیلی کم شد. پرداختی های شرکت هم بهم ریخت. همه بچه هایی که کار بلد بودن و خواهان داشتن از شرکت رفتند. یه تعداد هم که موندن از سر اجبار بود. تازه همین تعداد هم خیلی بیشتر از نیاز شرکتمون بود. تیم مدیریتی هم چند بار عوض شد و هر بار ضعیف تر می شدند.
واقعا هر سال به یاد پارسال .
زمان گذشت، کرونا کمرنگ شد، مشتریان یه تعدادیشون برگشتن، ولی چون مثل سابق خدمات ارائه نمیشه، اونا هم ناراضین و دونه دونه دارن میرن سمت رقیبامون،
میدونی چرا؟ چون آدمهای کار درست شرکت رفتند. از طرف دیگه حجم کارهای شرکت کم شده و شدیدا تورم نیروی ناکارامد داریم. هیات مدیره هم واسه اینکه
هزینه ها را کم کنه، مصوب کرده که دیگه هیچ استخدامی نباید انجام بشه.
گفتم یعنی مشتری ها میان ولی چون از خدمات ناراضی هستن ول میکنن ومیرن، چون آدمای شرکت اینکاره نیستن و با تورم شدید نیروی ناکارامد مواجهید؟!
گفت: آفرین به تو. دقیقا. هر تیم مدیریتی هم آوردیم، اولش گفته اینکه کاری نداره، ولی بعد از یه مدتی که گذشته، هیچ کاری نتونسته بکنه و آسمون ریسمون بافی
شروع شده.
گفتم می دونی دور باطل تو سازمان ینی چی؟ سازمان شما شده دقیقا مثل آدمایی که هر روز موسیقی رو با صدای بلند گوش میکنن، هر روز بیشتر به سمت کر
شدن پیش میرن و هر روز مجبورن صدا رو بلندتر کنن "شما هم در گیر همین دور باطل شدین".
رفت که یه چایی بریزه. تو ذهنم که مرور کردم، دیدم چقدر این اتفاق توی شرکت ها و سازمان های ما شایع و فراوانه. خیلی ها اومدن و گفتن اینکه کاری نداره.
من آدمشم و بقیه اینکاره نبودن. بذارید من برم کار رو تموم کنم و بعد یه مدت فهمیدن که بله، مرد کهن میخواد و به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
یاد سندروم شیشه خیار شور افتادم. این سندروم میگه وقتی که میبینی یه نفر داره زور میزنه که شیشه خیار شور رو باز کنه ولی نمیتونه، دلت میخواد
بپری و مثل یه قهرمان کارو تموم کنی. ولی وقتی شیشه رو دست گرفتی، می بینی بعععله. کار به سادگی ها هم نیست و عمرا بشه بازش کرد. یعنی چون موقعیت
رو درک نکردیم نمیتونیم سختی های موضوع رو بفهمیم.
گفت: خوب حالا باید چیکار کنیم؟ گفتم: تو هند یک ضرب المثل خیلی قشنگ وجود داره و میگه به واسطه تردد زیاد در جنگل، جاده هایی ایجاد شده و فیل ها
برای تردد از بین جنگل به اون عظمت فقط از مسیر های ایجاد شده حرکت میکنن. حالا برای اینکه جاهای دیگه جنگل رو بشه دید 3 تا عامل هستش که کمکت
میکنن:
1. یا باید فیل بان تصمیم بگیره فیل رو ببره به جاهای جدید و قشنگتر که باید دید وضعیت درختا اجازه میده و خود فیل تن میده به له کردن درختا و ایجاد مسیر جدید یا
نه. کار راحتی نیست .
2. یا باید فیل تصمیم بگیره که درختا رو له کنه ومسیر جدید تجربه بشه که اونم موفقیتش بستگی به حال و روز فیل بان و شرایط جنگل داره. ممکنه فیل زخمی بشه
و کلی مصیبتای دیگه.
3. یا باید جنگل به صورت طبیعی مثلا اتش سوزی و.... مسیرهای تازه ای رو نمایش بده و اینکه آیا مسیر جدید مورد استقبال قرار بگیره، بستگی به دید فیل بان و نترسیدن فیل از جاده جدید داره. یهو دیدی مسیر جدید اصلا جذابیت نداره.
دیدم بلند شد و شروع کرد به قدم زدن. گفتش ینی میخوای بگی برای در اومدن از این با تلاق باید همه عوامل رو بسیج کنیم ؟ با هم؟
گفتم: آفرین، ولی یادت نره که نقش فیل بان واینکه بخواهد یه کار بشه یا نشه، خیلی مهمه. میخوام بگم دیدن مسیرهای جدید توی جنگل، موفقیتش خیلی بستگی
داره به داشتن فیل بانی که به مسیر قبلی عادت نکرده و واقعا بخواااااد.
گفتم:میدونم تو دلت داری میگی ما آدمای خوبمون رو دادیم رفته، اینکاره نداریم. حتی داریم وضعیت الانمونو هم از دست میدیم!
بذار یک سوال بپرسم: بیشتر کارکنان شما نمیخوان یا نمیتونن؟
یه کم فکر کرد و گفت: بیشتر از 90 درصد نخواسته تا نتونستن.
گفتم: میخوام یه راز رو بهت بگم. تو و همه مدیرای ارشد کمتر از 10 درصد، از مشکلات سازمان اطلاع دارید و برای مدیران عملیاتی شرکت شما میزان آگاهی میشه
حدود 70 درصد و این کارکنان خط مقدم هستن که نزدیک 100 درصد میدونن چه خبره. فهمیدی باید چیکار کنی ؟
یهو دیدم بلند شد، کتشو پوشید و ته استکان چایی رو خورد و گفت: گرفتم و رفت. داشت میرفت بهم گفت : حواسم هست، کاری که میخوام بیفتم دنبالش
ساده هست ولی اصلا آسون نیست. زیر لب چند تا واژه زمزمه میکرد که باز آفرینی مهم ترینش بود.
گفتم: مطمئنم موفق میشی.
گروه: عمومی