پدیدارشناسی بیکاری یا جهان زیست فرد بیکارترجمه دکتر قربان عباسی؟
بیکاری ، از منظر پدیدارشناسانه ، صرفا" یک وضعیت اقتصادی یا آماری نیست ، بلکه تجربه ای عمیقا" انسانی و وجودی است
که در تار و پود آگاهی فردی ریشه می دواند. فرد بیکار نه فقط شغلی ندارد ، بلکه در جهانی متفاوت زندگی می کند " جهانی
که ساختار زمانی ، فضایی و عاطفی آن " از اساس دگرگون شده است.
در پدیدار شناسی ، به جای توصیف بیکاری به عنوان " نبود شغل " ، آن را به مثابه پدیداری که در آگاهی انسانی شکل می گیرد ، در نظر می گیریم : تجربه ای که جهان
زیست فرد را بازسای می کند.
تعلیق در زمان : بی زمانی و انتظار: در زندگی روزمره ی شاغلان ، زمان نظمی خطی دارد : بیدار شدن ، کارکردن ، بازگشت ، استراحت ، و تکرار. اما برای بیکار ، زمان
شکلی کشسان ، معلق و بی جهت به خود می گیرد. صبح بدون ضرورتی برای بیدار شدن آغاز می شود ، و شب بدون خستگی ناشی از کار پایان می یابد. لحظه ها
از معنا تهی می شوند ، نه به گذشته ای مشخص پیوند دارند ، نه به آینده ای مطمئن . زمان برای فرد بیکار بیش ازآنکه پیش روی کند ، دوران می کند ، " انتظاری بی
پایان برای ((تغییری )) که هرگز تضمینی ندارد. " این بی زمانی ، اضطرابی وجودی به همراه دارد. آینده مبهم و تهدید آمیز می شود. هر روزی که سپری می شود ، نه
گامی به جلو بلکه گواهی است بر رکود و تکرار. زمان ، که برای دیگران منبع تحول و پیشرفت است ، برای فرد بیکار تبدیل به باری روانی می شود که معنا و جهت ندارد.
فضا و محدودیت : خانه به مثابه به قفس : در تجربه ی فرد شاغل ، فضا ساختاری پویا دارد: حرکت بین خانه ، محل کار ، خیابان ها و تعاملات اجتماعی. اما فرد بیکار
اغلب در خانه محصور می شود. این خانه ، که می توانست مکان آسایش و امنیت باشد ، به قفسی تبدیل می شود که مرزهای آن را نه دیوارها ، بلکه فقدان امکان
و محرومیت از مشارکت اجتماعی تعیین می کنند . جهان بیرون برای فرد بیکار فاصله دار و بیگانه می شود.
گروه: عمومی